دیکشنری
داستان آبیدیک
touring car
tʊɹɪŋ kɑɹ
فارسی
1
عمومی
::
یكجوراتومبیل جاداركهبرای سیاحت كردنبكارمیبرند
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
TOUGH ROW TO HOE
TOUGH SLEDDING
TOUGH TIMES
TOUGHEN
TOUGHEN UP
TOUGHIE
TOUGHNESS
TOUGHT SELF LEADERSHIP
TOUGHY
TOUPEE
TOUR
TOUR DE FORCE
TOURBILLION
TOURBILLON
TOURING
TOURING CAR
TOURISM
TOURIST
TOURIST SATISFACTION
TOURIST TRADE
TOURMALINE
TOURNAMENT
TOURNEY
TOURNIQUET
TOUSE
TOUSLE
TOUSY
TOUT
TOUT AROUND
TOUT AS
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید